-
بعد از ظهر سگی در سال سگ
1385/01/03 18:47
هوا داره تاریک میشه ، کوچه ها لال ، پنجره ها کر ، آدما کور عجب تعطیلات مزخرفی، کاری بهتر از این نیست که بشینم چرندیات ببافم و پیراشکی تناول کنم این آشغالم که از همه جاش یه ماده لزج میچکه یکی از همسترام سعی میکنه از قفسش فرار کنه هر چی بهش میگم بیرون قفس خبری نیست باورش نمیشه اعضای خانواده رفتن سفر فقط منم و تاریکی و...
-
بهار در خون
1384/12/28 13:47
باز به فصل بهار میرسیم آغازی نو برای دنیایی کهنه آره باید خوشحال بود نا سلامتی این رسم دیرینه ی ما بوده وقتی آدم فکر میکنه که چندین و چند صد سال پیش هم اجداد ما در چنین ایامی شاد بودن و به استقبال رویش دوباره ی طبیعت میرفتن حس خوبی بهش دست میده . اما واقعا اگه اونا جای ما بودن باز اینقدر شاد بودن ؟؟؟ من شنیدم که...
-
با سرعت نور پیش به سوی ترکستان ( در مدح ۴ شنبه سوری )
1384/12/24 15:31
سلام دیشب شبه ۴ شنبه سوری بود . میلیونها تومن هزینه داشت. این هزینه ها میتونست لباسهای نویی بشه به تن اونایی که با معنی لباس نو در نوروز بیگانه اند اما افسوس که همش به جیب کشور چین رفت و باید این جشن ملی مون رو به اونا تبریک گفت ما ثابت کرده ایم که شاد کردن عده ای که وضع مالیشون خوب نیست برامون جالب نیست و اینکه با...
-
علی اشتری
1384/12/23 22:52
در خدمت خلق بندگی ما را کشت وندر پی نان دوندگی ما را کشت هم محنت روزگار و هم منت خلق ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت
-
خسرو گلسرخی
1384/12/23 10:42
((ملاقاتی)) آمد دستش به دستبند بود از پشت میله ها عریانی دستان من ندید اما یک لحظه در تلاطم چشمان من نگریست چیزی نگفت رفت اکنون اشباح از میانه ی هر راه میخزند خورشید در پشت چشمهای من اعدام میشود.
-
صادق چوبک
1384/12/22 11:31
یحیی یازده سال داشت و اولین روزی بود که میخواست روزنامه دیلی نیوز بفروشد در اداره روزنامه متصدی تحویل روزنامه و چند تا بچه همسال خودش که آنها هم روزنامه میفروختند چند بار اسم دیلی نیوز را برایش تلفظ کردند او هم بخوبی آنرا یاد گرفت و بنظرش آن اسم بشکل یک دیزی آمد چندبار صحیح و بدون زحمت پشت سر هم پیش خودش گفت: «دیلی...
-
سیلویا پلات
1384/12/21 10:14
Dying Is an art, like everything else. I do it exceptionally well. I do it so it feels like hell. I do it so it feels real. I guess you could say I've a call مردن یک هنر است . مثل هر چیز دیگه و من در انجام آن فوق العاده ام میمیرم بسان حسی دوزخی میمیرم بسان حسی واقعی گمون کنم اقرار کنی که من فرا خوانده شده ام.......